گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیات 21 تا 25 ] ....



ص : 290
اشاره
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 21 ) الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ
السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 22 ) وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا
بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 23 ) فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ
الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ ( 24 ) وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ
( رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 25
ص: 292
[سوره البقرة ( 2): آیه 21 ] .... ص : 292
اشاره
( یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 21
ترجمه و شرح .... ص : 292
پس از آنکه خداوند متعال در ضمن 19 آیه قبل حال پرهیزگاران و منافقان و کافران را شرح داد در این آیه نیز همه مردم را جز
مجانین و اطفال که حکم و تکلیفی براي آنان نیست مورد خطاب قرار داده و بتمام جهان بشریّت فرمان میدهد تا صورت آبرومند
مستقیم پرهیزکاران را برگزینند و پارهاي از نعمتهایش را هم که موجب عبادت و بندگی است یادآوري نموده و میفرماید:
اي مردم پروردگار خود را بپرستید که آفریننده شما و پیشینیان شما میباشد در حالیکه امیدوار باشید که در اثر این پرستش بمقام
تقوي و پرهیز از غیر خدا نایل گشته و از نکبت و ظلماتی که براي منافقین و کافران بوده مصمون و و محفوظ بمانید. از کلمه لعل
استفاده میشود که هر عبادت از هر کس که سر میزند تقويآور نیست بلکه عابد باید همیشه با ترس و امید مشغول عبادت باشد و
هیچگاه بعبادت خویش مغرور نباشد.
اگر مردي از مردي خود مگوي نه هر شهسواري بدر برد گوي
صفحه 136 از 235
ص: 293
[سوره البقرة ( 2): آیه 22 ] .... ص : 293
اشاره
الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
(22)
ترجمه و شرح .... ص : 293
خداوند متعال در این آیه مبارکه بذکر بعضی از نعمتها که بر بندگانش عنایت فرموده و توجهش نسبت بآفریدگان که از روي
پرورش و مرحمت و مهربانی است پرداخته و نشان میدهد که سائر موجودات جهان طبع را بمنظور آسایش آنان آفریده و آن را بر
چهار امر استوار داشته است زیرا زمین را گسترده و آسمان را برافراشته و براي رشد و نمو زمین باران فرستاده تا میوهها و سایر
وسایل آسایش بدینوسیله آماده گردد چنانکه میفرماید:
آنکس که زمین را برایتان گسترده و آن را براي شما بستر آرامش و آسایش قرار داده و منابع و معادن را در درون و روي آن
ذخیره ساخته و آسمان و جو زمین را همچون سقفی فرازتان برافراشته و برایتان از آسمان آبی سرشار فرو فرستاده تا بوسیله آن
روزي شما از درون خاك سر برکشد و درختان از آن آب بهرهمند گشته و براي شما میوهها و محصولات بیرون آورد بنابراین براي
چنین خدائی را شریک و نظیر و مثل و شبیه قرار ندهید و حال آنکه خودتان میدانید که ص:
294
هیچیک از این شرکاء و بتها نه شما را آفریدهاند و نه بشما روزي میدهند پس چگونه سزاوارند که معبود شما قرار بگیرند. با آنکه
اگر پرده عادات و تقالید را پاره کنید در پرتو عقل فطري میدانید جز او معبود سزاوار ستایش نیست.
اگر عزّ و جاه است اگر ذلّ و قید من از حق شناسم نه از عمر و زید
لذا باید گفت اي انسان موقعیت و مقام خود را بشناس و قدمی پیش بنه و بجان و دل با مبدء هستی مواجه شو و ملاحظه کن چه
عالم جان فزائی را میبینی.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
کشف الاسرار مینویسد:
شبلی بر مردم موعظه میکرد و از قیامت میگفت و مردم میگریستند ابو الحسن نور از آنجا میگذشت گفت:
اینقدر مردم را میازار که آن روز چندان دراز نیست و با دو کلمه برگذار میشود و بس. من تو را بودم. تو کرا بودي؟
آیه مبارکه اشاره دارد با اینکه همه اسباب و علل طبیعیّه آفرینش زمین و آسمان و انزال باران وابسته باراده پروردگار است و تمام
آنها مسخر و فرمانبردارند لذا اسباب طبیعی آنها الغاء گشته و از نظر لازم امکانی آن بآفریدگار اسناد داده شده است.
ص: 295
صفحه 137 از 235
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 295
ایها الناس اعبدوا یعنی کنید ز او پرستش که شما را آفرید
و آنکه بودند از شما خود پیشتر اوست یعنی خالق نوع بشر
تا شما شاید ز عقل و اختیار میبپرهیزید از پروردگار
چون بساط این ارض گسترده است و از سپهر اعلا نبائی کرده است
آب را از آسمان نازل نمود هر ثمر روینده ز آب و گل نمود
این ثمرها ز آن کشید از خاك سر تا که باشد رزق این خیل بشر
فقر خود دانید و استغناي او پس نگردانید کس همتاي او
ص: 296
[سوره البقرة ( 2): آیه 23 ] .... ص : 296
اشاره
( وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 23
ترجمه و شرح .... ص : 296
خداوند متعال در این آیه مبارکه اعلام میدارد که این قرآن از طرف خدا نازل گردیده و هیچگونه تردیدي در آن راه ندارد و با
گذشت قرنها نیز اعجاز آن پایدار خواهد ماند هر کس تردیدي دارد که قرآن از طرف خدا است همانند یک سوره از آن را بیاورد
و جز خدا هر کس را بخواهد در ساختن آن بیاري خود بطلبد اینک میفرماید:
اي منکرین قرآن اگر شما شک دارید از آنچه بر بنده خود حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل کردیم یعنی قرآن را کلام ما و
محمّد صلّی اللّه علیه و آله را فرستاده ما نمیدانید پس شما که در فصاحت و بلاغت بینظیر هستید لا اقل یک سوره همانند آن
بیاورید تا معلوم گردد که این قرآن را محمّد صلّی اللّه علیه و آله از طرف خود آورده و از جانب خدا نمیباشد و گواهان خود را
بغیر از خدا که بآنها معتقد میباشید و بزعم خودتان آنها را بر حق و یاران و اعوان خود میدانید و شهداء و شفعاء خود در نزد خدا
میشمارید بر این کار دعوت کنید اگر در گفتارتان راستگویانید.
ص: 297
[سوره البقرة ( 2): آیه 24 ] .... ص : 297
اشاره
( فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ ( 24
صفحه 138 از 235
ترجمه و شرح .... ص : 297
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که جامعه بشر از اینکه بتوانند سورهئی مانند قرآن کریم را بیاورند عاجز و زبونند و
بفطرت تصدیق مینمایند که قرآن وحی الهی است و هرگز نمیتوان آن را انکار نمود لذا بحکم فطرت ناچار باید سر تسلیم فرود
آورده و از عقوبت پروردگار بهراسند لذا میفرماید:
پس اگر در برابر قرآن از آوردن سورهاي عاجز شدید و هرگز هم نمیتوانید پس از آتش جهنم که هیزمش بدنهاي مردمان بدکار
و سنگ چخماقهائی آتشزا میباشد بترسید که خدا آن را از براي کفار مهیّا و فراهم نموده است یعنی اي مشرکین شما که جمادات
را ستایش میکنید در عذاب آخرت آنها را با شما در یک محل جمع میکنیم و براي شعلهور شدن آن آتش بهیچ چیز احتیاجی
نیست بلکه آتشی که از خود انسانها و بتهاي سنگی است کفایت میکند.
یا بقول بعضی از مفسرین ذکر سنگها بخاطر این است که منظره دیگري از آن وضع هراسناك آشکار میشود تا بدانید آتشی که
سنگ را میبلعد با آدمیانی ص: 298
که در میان سنگها دست و پا میزنند چهها خواهد کرد یا بقول بعضی از علماء شما را با کسانی جمع میکنیم که در پذیرش حق
مانند سنگ سخت و حقناپذیر بودند چنانکه در آیه 74 سوره بقره بآن اشاره کرده و میفرماید:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ (مِنْ بَعْدِ ذلِکَ) فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً.
از این آیه استفاده میشود که احدي نتوانسته و نخواهد توانست کتاب و قانونی مانند قرآن بیاورد و همچنین دستورات قرآن مطابق با
فطرت انسانی است و تغییرپذیر نیست و همچنین براي اهل نظر و فکر، دقّت در این دو آیه مینمایاند که اعجاز قرآن در جهت
مخصوص و محدودي نیست چون روح و حقّی است که در کلمات و لغاتی ظهور نموده آن را از هر جهت و هر رو معجزه هدایت
ساخته است و نیز استفاده میشود که اولین مرحله و مرتبه تقوي آن است که بخود نبیّ و آنچه که آورده است ایمان داشته باشیم و
باز از جمله اعدت للکافرین که با صیغه ماضی آورده شده و دلالت بر تحقق دارد مستفاد میگردد که دوزخ الان موجود است.
ص: 299
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 299
ور بشک باشید ز آنچه از رشد ما فرستادیم بهر عبد خود
یعنی این قرآن با افضال و سود سوره آرید مثلش در نمود
شاهدان خویش را سازید جمع چیست پیش شمس نور برق و شمع
شاهدان آن عقل و فهم کوتهند مات و محجوبند و من دون اللهند
عقل نامحجوب آن اللّهی است هم فروع احمد است و شاهی است
میدرخشد بر مثال آفتاب هست در صید معانی چون عقاب
عقل محجوبان ذبابند اي خلیل کی مگس همپر شود با جبرئیل
عقل و فکر آرید جمع ار صادقید از پی اتیان بفهمی لا یقید
ور که نتوانید هیچ این کار کرد باید از آتش حذر ناچار کرد
صفحه 139 از 235
کاندر آن آتش همه سرها دمند کافران در وي مثال هیزمند
آتشی سوزاندهتر کو از حسد و آن خیالات خسیس و بیرشد
و آن غرور و آن شرور و حرص و آز کز جحیم نفس گردد شعلهساز
حر نار دوزخ و سوز و وجع صورت نوعیه را باشد تبع
آنچنان کاخلاق زشتت چون غضب جسم را اندازد اندر صد تعب
گشت روحانیتش نار جحیم همچو خلق خوش که شد نور و نعیم
سنگ کبریتست هر خوي بدت که مهیّا شد بنفس مرتدت
ص: 300
[سوره البقرة ( 2): آیه 25 ] .... ص : 300
اشاره
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ
( قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 25
ترجمه و شرح .... ص : 300
خداوند متعال در آیه پیش بر کسانیکه از هدایت قرآن روي گرداننده و با آن کافر گشتهاند منظره خوفناك و خطرناکی را بیان
نموده و آنان را بعواقب و خیمه اعمالشان مطلع ساخت و در این آیه نیز منظره نعیمی را که چشم براه مؤمنان دارد نشان داده و
بگروندگان قرآن و کسانیکه خودشان را در پرتو هدایت آن قرار دادهاند مژده میدهد زیرا سیره سنّیه قرآن همیشه چنین است که
پس از بیان صفات و احوال کافران و گناهکاران و تهدید عواقب و خیمه آنان صفات اهل ایمان و تقوي را ذکر نموده و به نعمتهاي
ابدي آنان مژده میدهد براي اینکه قوام نبوت و سوق بشر بسوي سعادت ابدي مبنی بر دو رکن است یکی ترغیب بملکات فاضله و
مژده بنعمتهاي ابدي و دیگري تهدید از صفات رذیله و عقوبتهاي و خیمه آن اما چرا تهدید در آیات قرآن بر بشارت اهل ایمان و
تقوي مقدم ص: 301
گردیده شاید بخاطر این است که تهدید در قلوب بشر بیشتر از تبشیر مؤثر واقع میشود اینک میفرماید:
اي رسول گرامی بکسانیکه ایمان بخدا و رسولش آوردهاند و کارهاي شایسته و نیک انجام داده و بدستورات الهی عمل کردهاند
بشارت ده که نهایت راهشان بهشتهائی است که از زیر درختها و بناهاي آنها نهرها جاري است و هر زمان که میوهاي از میوههاي
این باغها بایشان داده شود میگویند این همان است که قبلا بما روزي شده بود اما در پاکیزگی و طعم و مزه و حجم مانند آن را در
دنیا ندیده بودیم.
محتمل است مراد آن باشد که آنچه از نعمتها بهرهمند شوند گویند که این سیرت و حقیقت همان نعمتهاي دنیوي است که مورد
رغبت بوده و بدان انس داشتهایم، و میوههائیکه براي آنان میآورند همه از نظر خوبی و زیبائی شبیه یکدیگرند یا بقول بعضی از
مفسرین میوههاي متشابه با میوههاي دنیا براي آنان میآورند زیرا با آنها انس داشتهاند و نفس بچیز مألوف مایلتر است و بهتر و
صفحه 140 از 235
بیشتر میتواند از آن بهرهمند گردد و براي آنان همسران پاك و پاکیزهاي است که از هر رجس و دنسی طاهر و مطهرند و مانند زنان
دنیا آلوده بحیض و نفاس و شرور نفس و هوي نیستند و بنظر اکثر مفسرین ازواج مطهّره زنهاي دنیا میباشند که پاك و پاکیزه
شدهاند و از رجس و دنس صوري طبیعی و همچنین از قذارات معنوي اخلاقی عاري گشتهاند زیرا متبادر از کلمه ازواج آن است
که زوجین از یک جنس باشند و حور العین از جنس انسان نیستند، و ایشان در سعادت جاودان و سرور پایانناپذیر زندگی خواهند
کرد زیرا ارکان سهگانه ایمان از مراتب نفس و حقیقت انسانی است و همواره دائم و باقی میباشد لذا اهل ایمان و تقوي بواسطه
رسوخ ارکان ایمان اقتضاي دوام فضل آفریدگار را خواهند داشت.
ص: 302
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 302
هم بشارتهاست بهر مؤمنان ز آن عملهاي نکو و نور جان
که بود پاداش هر یک جنّتی جاري انهارش بزیر از رحمتی
تا کرا روزي بود آن عیش و نوش بر جزاي فعل نیک و خط هوش
روزي نیکو خورند اندر بهشت هم بزعم کافران و خلق زشت
رزقها اوصاف نیک آمد که بود در جهان ملکات ارباب صعود
بودشان مأنوس با نفس کریم در جهان از قبل و آنجا شد نعیم
این تشابه بهر آن باشد که بود سخت مألوف و مناسب با وجود
روضهاشان شد مقامات قلوب چون توکل یا دگر اخلاق خوب
ز آن مراتب جاري انهار و علوم میشود در عالم قدس از رسوم
منتفع ز آن تشنهکامان لقا جمله مشتاقان دیدار خدا
و آن ثمرها حکمت است و معرفت که بود مألوف با جان چون صفت
ز آن بگویند این ز پیش اندر نمود رزق ما میبود از ربّ ودود
بهر ایشان است ازواجی که بس طاهرند آن طاهرات از هر دنس
آن شئون نفس محمود الجمال هست ازواج مطهّر بیسؤال
طاهر از ارجاس دنیاي دنی شمس از آنها کسب کرده روشنی
نام آنها بر لسان شرع و دین راست باشد گر که آمد حور عین
ص: 303
شأن نزول .... ص : 303
از ابن عباس نقل گردیده که آیه و بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا در باره علی بن أبی طالب علیه السّلام و حمزة و جعفر بن أبی طالب و عبیدة بن
حارث بن عبد المطلب نازل گردیده است.
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان مینویسد که:
مخالفین این شأن نزول را از ابن عباس نقل نمودهاند.
صفحه 141 از 235
ص: 304
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 304
قوله تعالی یا أَیُّهَا النَّاسُ: (ناس-) کلمه النّاس اسم جمع و جنس است که مشهور آن را نوع دانستهاند که داراي افراد متفق الحقیقۀ
میباشد یعنی حیوان ناطق گر چه در عوارض و خصوصیات با هم متفاوتند و مفرد آن انسان از ماده انس که بمعنی انتقال از
مدرکات بحقایق و تفکر در آنها است و مراد جامعه شر میباشد.
و بعضی از مفسرین کلمه ناس را کلی مشکک و داراي افراد مختلف الحقیقه و ذي مراتب میدانند و میگویند نمیتوان گفت که
حقیقت انبیاء عظام با افراد شقی یکی است و این ماده در ضمن آیات قرآن در معانی مختلفی بکار برده شده از جمله آنها است:
1) بمعنی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله چنانکه در آیه 54 سوره نساء میفرماید: )
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ یعنی محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلم.
2) بمعنی قوم بنی اسرائیل چنانکه در آیه 3 سوره آل عمران میفرماید: )
مِنْ قَبْلُ هُديً لِلنَّاسِ: یعنی خداوند کتاب تورات را براي هدایت بنی اسرائیل نازل فرمود.
3) بمعنی پیامبران خاص چنانکه در آیه 143 سوره بقره میفرماید: ص: 305 )
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ یعنی علی الرّسول خاصّۀ.
4) بمعنی مؤمنان خاص چنانکه در آیه 122 سوره بقره میفرماید: )
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَۀُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ.
یعنی آنانکه کافر شده و به عقیده کفر مردند البتّه بر آن گروه خدا و همه فرشتگان و مؤمنین خاص لعنت و نفرین میفرستند.
5) بمعنی اهل تورات (قوم یهود) چنانکه در آیه 150 سوره بقره میفرماید: )
لِئَلَّا یَکُ ونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّۀٌ یعنی اي رسول گرامی رو بسوي کعبه کن تا مؤمنان اهل تورات به حجّت و مجادله بر شما زبان
نگشایند.
6) بمعنی اهل کشتی نوح چنانکه در آیه 213 سوره بقره میفرماید: )
کانَ النَّاسُ أُمَّۀً واحِدَةً یعنی اهل سفینۀ نوح وحدها.
7) بمعنی اهل مکه چنانکه در آیه 60 سوره بنی اسرائیل میفرماید: )
إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ یعنی همانا پروردگار تو بهمه افعال و افکار مردم مکّه آگاه است.
8) بمعنی کل مردم چنانکه خداوند متعال در آیه 1 سوره حجّ می- فرماید: )
یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ یعنی اي تودههاي مردم جهان خدا ترس و پرهیزگار باشید.
9) بمعنی قبیله ربیعه و مضر چنانکه در آیه 199 سوره بقره میفرماید: ص: 306 )
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ یعنی سپس بطریقی که مردم (افراد قبیله ربیعه و مضر) باز گردند بعرفات رجوع کنید.
10 ) بمعنی یک مرد که نامش نعیم بن مسعود بود چنانکه در آیه 173 سوره آل عمران میفرماید: )
الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ یعنی نعیم بن الاشجعی.
قوله تعالی الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً.
فراشا- فراش یعنی بستر و بعقیده راغب بهر یک از زوجین بطور کنایه فراش گفته میشود چنانکه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله
فرمودند:
صفحه 142 از 235
الولد للفراش و للعاهر الحجر یعنی فرزند مال شوهر است و زانی ممنوع میباشد و جمعش فرش بر وزن (عتق) است چنانکه در آیه
34 و 36 سوره واقعه میفرماید:
وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَۀٍ إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً.
و از این ماده است:
فرش- بمعنی مفروش آنچه بر زمین پهن کنند و نیز بمعنی مرکب سواري است چنانکه در آیه 142 سوره انعام میفرماید:
وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَۀً وَ فَرْشاً کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ.
یعنی از چهارپایان باربر و مرکبهائی سواري براي شما مسخّر کرد بخورید از آنچه خدا براي شما روزي داده.
فراش- بفتح اول جمع فراشه بمعنی پروانه است چنانکه در آیه 4 سوره قارعه میفرماید: ص:
307
یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ یعنی روز که مردم مانند پروانه- هاي پراکنده شوند.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی هموار و گسترده چنانکه در آیه 22 سوره بقره میفرماید: )
الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً یعنی اوست خدائی که زمین را براي شما گسترانید و آن را هموار ساخت.
2) بمعنی ملخهاي کوچک چنانکه در آیه 4 سوره قارعه میفرماید: )
کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ یعنی روز قیامت مردم مثل ملخهاي ریز پراکنده میشوند.
3) بمعنی درجات و مقامات چنانکه در آیه 34 سوره بقره میفرماید: )
وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَۀٍ یعنی براي اهل بهشت درجات و مقامات رفیعی است.
4) بمعنی گوسفند و یا شتري است که توانائی حمل بار نداشته باشد چنانکه در آیه 124 سوره انعام میفرماید: )
وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَۀً وَ فَرْشاً یعنی از بعضی حیوانات استفادههاي باربري و سواري کنید.
قوله تعالی فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ.
سورة- یعنی مرتبه بلند و رفیع سورة القران یعنی فرازي از قرآن که داراي مقامی بلند و رفیع است و یا مانند قلعه و حصاري، قرآن را
از گزند احاطه کرده جمعش سور است چنانکه در آیه 13 سوره هود میفرماید:
فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ. ص: 308
و از این ماده است:
سور- بضم سین بمعنی دیوار، حصار، قلعه چنانکه گفته میشود:
سور المدنیه یعنی دیوار شهر.
سور- بفتح سین یعنی تند و شدت مانند سورة الغضب یعنی شدت خشم.
اسورة- یعنی دست چنانکه در آیه 53 سوره زخرف میفرماید:
فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ.
یعنی فرعون گفت اگر موسی پیامبر است چرا دستبند طلا از طرف آسمان بوي انداخته نشده است.
جمع اسورة اساور است چنانکه در آیه 31 سوره کهف میفرماید:
أَساوِرَ مِنْ فِضَّۀٍ یعنی دستبندهاي از نقره.
اما بنظر راغب اسورة و أساور هر دو جمع سوار بکسر سین است و سوار هم معرب دستوار میباشد.
صفحه 143 از 235
تسور- یعنی بالا رفتن از دیوار چنانکه در آیه 21 سوره ص میفرماید:
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ.
یعنی آیا داستان خصم را دانستهاي که از محراب بالا رفتند؟
در قرآن در دو معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی قسمتی از قرآن چنانکه در آیه 1 سوره نور میفرماید: )
سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْ ناها: یعنی این سوره را فرستادیم و احکامش را فریضه بندگان نمودیم. این معنی در ضمن آیات قرآن بیشتر
بکار برده شده است. ص: 309
2) بمعنی دیوار و حصار چنانکه در آیه 13 سوره حدید میفرماید: )
فَضُ رِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَ ۀُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ قوله تعالی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ: حجر- بر وزن فرس بمعنی
سنگ یا ماده سختی که معروف است چنانکه در آیه 60 سوره بقره میفرماید:
اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ- جمعش احجار و حجارة است.
چنانکه در آیه 74 سوره بقره میفرماید:
فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً.
و از این ماده است:
حجر و تحجیر- یعنی سنگ چینی در اطراف یک محل چنانکه میگویند:
حجرته حجرا یا حجّرته تحجیرا و مکانی را هم که با سنگ چینی احاطه نمایند حجر نامیده میشود و بهمین معنا است حجر اسماعیل
که چون با خانه فاصلهاي دارد یا اطرافش سنگ چین میباشد و بعقل هم چون از نفس فاصله میگیرد حجر گفته میشود چنانکه در
آیه 5 سوره فجر میفرماید:
هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ یعنی آیا در این باره براي صاحب عقل سوگندي لازم است- و جمعش حجور و اسم فاعل مجردش
مهجور و مزیدش محجّر میباشد چنانکه در آیه 53 سوره فرقان میفرماید:
وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً. ص: 310
یعنی بطوري منع شدهاند که راهی بر برداشتن و رفع آن مانع نیست.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی آتش افروز چنانکه در آیه 6 سوره تحریم میفرماید: )
وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ یعنی آتشافروز آن مردم و سنگ خاراست.
2) بمعنی سنگ چنانکه در آیه 60 سوره بقره میفرماید: )
اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ یعنی ما بموسی دستور دادیم که عصاي خود را بر سنگ بزن.
3) بمعنی آجر چنانکه در آیه 4 سوره فیل میفرماید: )
تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ یعنی مرغان با آجرهاي ریز دوزخ سپاه فیل سوار ابرهه را سنگباران کردند.
4) بمعنی عقل چنانکه در آیه 5 سوره فجر میفرماید: )
هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ یعنی آیا در این امور که بآنها قسم یاد شد نزد اهل خرد لیاقت سوگند نیست؟ البته که هست.
5) بمعنی حرام چنانکه در آیه 22 سوره فرقان میفرماید: )
وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً یعنی حراما محرّما علیکم الجنّۀ.
صفحه 144 از 235
6) بمعنی دیار و شهر حضرت صالح چنانکه در آیه 80 سوره حجر میفرماید: )
وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ.
یعنی اصحاب دیار حضرت صالح پیامبران مرسل ما را تکذیب کردند. ص: 311
7) بمعنی خانه و کاشانه چنانکه در آیه 23 سوره نساء میفرماید: )
وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ: یعنی ازدواج با دختران زنانتان که در خانه و کاشانه شما تربیت شدهاند بر شما حرام
گردید.
8) بمعنی حجاب چنانکه در آیه 53 سوره فرقان میفرماید: )
وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً یعنی خداوند بین آندو آب گوارا و شیرین و آب تلخ و شور حجاب و حایلی قرار داد که
همیشه از هم جدا باشند.
قوله تعالی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ.
تحت- بمعنی زیر و مقابل فوق است چنانکه در آیه 66 سوره مائدة میفرماید:
لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ.
یعنی البته میخورند از بالاي سرشان و از زیر قدمهایشان، گاهی از کلمه تحت بطور کنایه اراده شده چنانکه در آیه 10 سوره تحریم
میفرماید:
امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا.
یعنی زن نوح و زن لوط در نکاح دو نفر از بندگان ما بودند.
لیکن در ضمن آیات قرآن حدود چهل بار در باره بهشت یا بهشتیهائی که از زیر آنها نهرها جاري است ذکر گردیده.
ص: 312
توضیحات .... ص : 312
قوله تعالی یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ.
اگر کسی بگوید جمله اعبدوا ربکم شامل تمام افراد بشر است در صورتی که خداوند متعال میدانست که اکثر مردم اوامر حق را
نمیپذیرند پس چرا آنها را دستور داد که عبادت کنند، با اینکه دستور دادن بکسیکه یقینا عمل نمیکند لغو و بیهوده است و
همچنین این دستور بمردمان متمرّد و عاصی موجب ازدیاد معاصی گشته و در اثر مخالفت بدستور الهی بیشتر معذب و مستحق
عذاب خواهند شد پس این چه لطف و کرمی است که در باره متمردین انجام گرفته است؟
جواب گفتهاند خطاب در این آیه و لو اینکه عمومیّت دارد ولی مقصود اصلی اشخاصی میباشند که حالت قبول و اطاعت در آنان
هست و دستور الهی را میپذیرند و به آن عمل میکنند ولی چون تشخیص خارجی در بین نیست و همه افراد بشر مساوي بنظر
میرسد بایستی اوامر بطور اطلاق و مشمول باشد تا اینکه حجت نسبت بهمه افراد بشر تمام گشته باشد و کسی نگوید که اگر خداوند
بمن هم دستور داده بود و مرا مکلف باجراي آن کرده بود من هم اطاعت میکردم و سعادتمند میگشتم ولی لطف حق تعالی نصیب
من نشده است و اما اینکه گفتند این اوامر و دستورات نسبت بمتمرّدین موجب ازدیاد معاصی گشته و آنان را بیشتر مستحق عذاب و
عقاب میکند میگوئیم چون در تمام افراد بشر قوه و استعدادي نهفته که مقتضی کمال انسانها است ولی از قوه بفعل رسیدن أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص: 313
آن منوط بمحرك خارجی است و انزال کتب و ارسال رسل از طرف خداوند بخاطر اتمام فیض وجود است تا عقب ماندن متمردین
صفحه 145 از 235
مستند باو نگشته و بلکه مربوط بسوء اختیار خودشان باشد.
2) از کلمه لعل استفاده میشود که هر عبادتی از هر کسی سر میزند حتما تقويآور نیست و بلکه بایستی عبادت دائمی و توأم با )
تمام آداب و شرائط و با خلوص نیّت که اسّ اساس عبادت است انجام بگیرد تا در شمار متقین برآید چنانکه بسیاري از مردم
عبادت میکنند لکن عاري از تقوي است و گواه این موضوع آیه إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ است پس عبادتی که باتمام آداب و
خلوص نیّت انجام نگیرد لایق تقدیم به پیشگاه قرب احدي نیست لذا ترجّی و شک در این آیه از طرف مخاطبین است نه از طرف
خدا.
و آیات قرآن به ثمره و نتیجه تقوي در ضمن آیات متعددي اشاره کرده که بعضی از آنها عبارتند:
1) وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ. )
2) وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً. )
3) إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا. )
4) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ. )
5) إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ. )
6) إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ. ص: 314 )
7) ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا. )
8) وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ ( 9) أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ. )
10 ) ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُديً لِلْمُتَّقِینَ. )
3) قوله تعالی فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً. )
یعنی اي بشر فقط خدا را بپرستید و براي خدا اشباه و امثال از صنمها و بتها قرار ندهید در صورتی که میدانید کاري از دست آنها
ساخته نیست.
بزرگترین گناهی که در صفحه گیتی و صحیفه اعمال بشر دیده میشود ناشناسی خداي جهان است زیرا کلیه مفاسد روحی و
اجتماعی از همین جا سر چشمه میگیرد و در مقابل بزرگترین تفضل، براي انسانها شناسائی مبدء هستی است زیرا کسانیکه روح
حقیقت و آن نور نهانی عالم را دیدند و باو دل بستند هرگز بسنگ و چوب و کلوخ طبیعت دل نمیبندند و همیشه با دل مملوّ از
محبّت و نشاط لبخند میزنند و چنان آشفته جمال او میگردند که اقبال و ادبار عالم طبیعت چندان اثري در آنان ایجاد نمیکند لذا
باید گفت اي انسان موقعیت و مقام خویش را بشناس و قدمی پیش بنه و بجان و دل با مبدء هستی مواجه شو و ببین چه عالم جان
فزائی را میبینی آري هر چشم تاب دیدن آفتاب جهان تاب و اشعه نور وجود حقیقی را ندارد.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
ص: 315
باید دانست که همه مذاهب باطله یا در عبادت پروردگار قاصرند و یا در عبادت براي وي شریک و ندّي قائل شدهاند که بطور
فهرست به بعضی از آنها ذیلا اشاره میکنیم.
1) دهریون که منکر مبدء و معادند و میگویند وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ. )
2) طبیعیون که مبدء موجودات عالم را طبیعت بدون شعور میدانند. )
3) ثنویۀ که قائل به یزدان و اهرمن یعنی پروردگار خیرات و شرور میباشند. )
4) عدهاي که قائل بوجود مبدء واجب الوجود هستند ولی در ذات و و صفات و افعال خدا معتقدات فاسده دارند. )
صفحه 146 از 235
5) صائبین که معتقدند بهشت هست و ادریس پیغمبر است ولی ستارگان را عبادت میکنند. )
6) عبده اوثان و بتپرستها هستند و این طایفه هم بدستههاي زیادي منقسمند. )
7) کسانیکه معتقدند که خدا در بدن انسان یا حیوانی حلول میکند و آن را مورد ستایش قرار میدهند. )
8) کسانیکه مظاهر الهیّه را عبادت میکنند مجوس که آتش را مظهر اتمّ خدا میدانند. )
9) کسانیکه معتقدند خدا آنان را بعبادت بعضی اشخاص امر نموده و عبادت آنها امتثال امر خداست. )
10 ) کسانیکه بعضی اشخاص را قبله قرار داده یا واسطه در عبادت ص: 316 )
میدانند.
11 ) اشاعره هستند که صفات خدا را زائد بر ذات میدانند. )
12 ) کسانی که شرك ذاتی دارند که جز ابن کمونه شاگرد افلاطون منسوب باین شرك نمیباشد. )
اینک خداوند متعال با جمله وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ بیان میکند که شما میدانید که احدي از شرکاء قدرت ندارند که آسمان را بناء و زمین
را فراش قرار دهند و نمیتوانند نسبت بانزال باران و اخراج ثمرات از زمین و خلقت رزق اقدام کنند پس چرا آنها را عبادت نموده و
شریک حق میدانند.
4) مخاطب از جمله وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ بطوریکه از سیاق کلام مستفاد میگردد همان النّاس مذکور در دو آیه قبل میباشد در این )
صورت دو اشکال پیش میآید:
1) کلمه النّاس افاده عموم میکند و شامل مؤمن و کافر و منافق میشود در صورتی که مؤمن در آیات قرآن شک و ریب ندارد. )
2) اگر مورد خطاب در آیه همه کفار است پس شهداء آنان باید غیر مخاطب باشند. )
صاحب اطیب البیان در جواب مینویسد:
خطابات قرآن اختصاص بحاضرین و بموجودین زمان خطاب ندارند بلکه چون خداوند متعال بر تمام ازمنه تا روز قیامت احاطه
قیومیّه دارد و همه نزد او حاضر و موجود هستند لذا خطابات قرآن ممکن است خطاب بغائب باشد.
ولی نه خطاب بمعدوم و نه خطاب فرضی لذا خطاب در اول بتمام مردم اعم از مؤمن و کافر میباشد یعنی هر کس از شما در شک و
ریب هستند لیکن چون ص: 317
مؤمنین شک و ریب ندارند فقط بر کافران و ریبکنندگان اطلاق میگردد.
و اما در جواب اشکال دوم نوشتهاند:
مراد از شهداء در آیه مزبور بتها و خدایان کفّار نیست و همچنین منظور اکابر و اشراف کفار نیستند زیرا این دسته بارزترین مصادیق
آیه میباشند گر چه اغلب مفسرین معتقد بآن هستند بلکه مراد از شهداء کفاري هستند که دعوت اسلام بآنان نرسیده و خبر از قرآن
و آورنده آن ندارند یعنی اگر در قرآن شک دارید آنها را هم با خود همدست کرده و یک سوره مانند قرآن را بیاورید.
و ممکن است مراد از شهداء گواهان نباشد بلکه مقصود حاضرین و کسانی باشند که در دسترس آنها بودند یعنی هر که از کفار و
مشرکین و اهل کتاب که در دسترس شما هستند و میتوانید از آنها کمک بگیرید بیاورید تا براي شما روشن گردد از اینکه بتوانید
سورهئی مانند قرآن بیاورید عاجزید.
ناگفته نماند در جمله مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا اشاره ملیحی است که نشان میدهد قرآن کلام الهی است و در مقام اعجاز فرود آمده نه
کلام رسول خدا زیرا به پیغمبر نسبت عبدیت داده و عبد هم از خود چیزي ندارد و آنچه در دست اوست مال مولا است چنانکه
گفتهاند:
العبد و ما فی یده کان لمولاه تا توهّم نشود که چون پیغمبر شخص فوق العادهئی بوده لذا کلامش نیز فوق کلام سایر افراد بشر
صفحه 147 از 235
است.
قوله تعالی فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا.
آیه مزبور که از آینده خبر میدهد و با کلمه لن که دلالت بر نفی ابدي دارد اعلام میکند که تا روز قیامت هر چند سطح فکر بشر
بالا رود و در علوم و صنایع مختلفه توانا گردد نمیتواند سورهئی مانند قرآن بیاورد یکی از معجزات قرآن أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 1، ص: 318
میباشد و مسلمین در هر دوره و زمان میتوانند بمخالفین اسلام بگویند قرآن چنین دعوائی دارد اگر میتوانید سورهئی مانند آن
بیاورید و اگر نمیتوانید پس بدانید که قرآن کلام بشر نیست و از عالم فوق الطبیعه در این عالم نزول یافته است لذا با آن مخالفت
نکنید و بترسید از آتشی که هیزمش خود شما و سنگ میباشد.
مرحوم صدر المتألهین در باره امتیازات آتش جهنم مینویسد:
1) آتش اخروي با این حواس درك نمیشود مگر وقتی که از این نشانه بنشانه قیامت تحوّل نماید آنوقت میتوان آن آتش را با )
عین الیقین مشاهده نمود چنانکه علماء آن را با علم الیقین مشاهده میکنند و آیه 9 سوره تکاثر را نیز به این موضوع شاهد آورده که
میفرماید:
کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ ( 2) آتشی است که در کمون اشیاء واقع شده است و از باطن بظاهر
سرایت میکند بر خلاف باقی آتشها که اول بظاهر مستولی میگردد سپس بباطن نفوذ مینماید.
3) آتشی است که از سیئات و متابعت شهوات تولید میگردد. )
4) آتشی است که در قلب نفوذ میکند چنانکه خداوند متعال در آیه 6 سوره همزه میفرماید: )
نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ.
5) آتش دنیا تقریبا یک نوع است و چندان اختلافی بین اقسام آن نیست ولی آتش جهنم هفت طبقه دارد و همچنین حرارت و )
سوزندگی نار اللّه بسیار شدیدتر از نار حجیم است و آتشی است که از متابعت هواي نفسانی شعلهور میشود و پوست أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 1، ص: 319
بدن را میسوزاند چنانکه خداوند متعال در آیه 59 سوره نساء میفرماید:
کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ.
و نیز در ذیل آیه وقودها الناس و الحجارة مینویسد:
مراد از ناس افرادي است که میثاقیکه خداوند متعال در روز الست با آنها بسته بود فراموش کردهاند چنانکه در آیه 114 سوره طه
میفرماید:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً.
و مقصود از حجارة طلا و نقره و باقی معدنیات و نباتات و حیوانات و آنچه را که انسان به وي علاقمند بوده و مرادش با او مطابق
شهواتش حاصل میشد میباشد.
سپس میفرماید احتمال دارد که مراد از ناس انانیت و منیت انسان باشد مادامیکه خود را فانی در حق نبیند و بلکه یک شیء مستقل
پندارد و مقصود از حجارة جسد او باشد که از اجزاء سخت متشکل گشته مانند استخوان و ناخن و غیره و در اینجا دو نوع عذاب
دارد ( 1) روحانی که در اثر جهل و قساوت نفس پدید میآید ( 2) جسمانی که در نتیجه مخالفت مترتب بر جسد میگردد.
قوله تعالی وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ.
مراد از صالحات در آیه مزبور عبارت از عبادات شرعیه واجبه و مستحبه است که تمام شرایط صحت و قبول در آنها رعایت شده
صفحه 148 از 235
باشد البته این درجه، از درجات عالیه اعمال صالحه است ولی اگر در عملی شرایط صحت رعایت گردد و شرایط قبول نداشته باشد
نه اینکه آن عمل اصلا مورد قبول خدا نباشد زیرا معقول نیست که دستوري از مولی برسد و بنده اطاعت کند و مولایش آن را
نپذیرد و امّا ص: 320
شرایط قبول که در لسان اخبار براي عبادت بیان گردیده مربوط به مراتب اعلاي قبول است نه اینکه بدون آنها اصلا مورد قبول
نخواهد شد و کلمه الصالحات گر چه جمع محلی به الف لام است ولی مراد این نیست که بنده باید تمام اعمال صالحه را بجاي
آورد تا مورد بشارت واقع شود بلکه مراد این است که اعمال او شایسته باشد آنهم نه اینکه همه اعمالش واجب یا مستحب باشد و
حتی فعل مباح هم از وي سر نزند بلکه همینکه اعمال فاسده را انجام ندهد و اگر هم عمل زشتی از او صادر شد توبه و تدارك
نماید مشمول بشارت آیه مبارکه خواهد شد و حتی اگر از کبائر اجتناب کند صغایر وي آمرزیده شده و باز مورد بشارت خدا قرار
خواهد گرفت.
تفسیر مجمع البیان در ذیل کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ مینویسد:
بنظر ابی عبیده و یحیی بن کثیر یعنی میوههاي بهشت هر وقت یکی از آنها کنده میشود فورا مثل آن روئیده میشود لذا امر بر
بهشتیان مشتبه میگردد و گمان میکنند این همان اولی است.
بعقیده ابن عباس و ابن مسعود یعنی این همان است که از پیش در دنیا روزي داده شده بودیم.
باعتقاد حسن و واصل یعنی مثل همان است که قبلا بما روزي داده بودند با اینکه میدانند که این غیر از آنها است امّا چون از لحاظ
مزه و رنگ و بو و خوبی و پاکیزگی شبیه به آنها است لذا اینطور میگویند.
امّا بنظر شیخ ابو جعفر بهترین اقوال قول ابن عباس است.
ص: 321
روایات .... ص : 321
1) از امام موسی بن جعفر علیه السّلام روایت شده که آنحضرت فرمودند: )
وقتی که خداوند متعال براي منافقین مثل زد و مفید واقع نشد و مجددا به پیغمبر اکرم مخالفت نمودند و منکر ولایت أمیر المؤمنین
علی علیه السّلام گشتند این دفعه در ضمن آیه مبارکه وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ فرمودند اگر شک دارید که محمّد صلّی اللّه علیه و آله
پیغمبر خدا است و قرآن که بر او نازل گشته کلام الهی است با اینکه معجزاتی براي شما بدست پیغمبر و علی علیهما السّلام جاري
نمودیم و آن را مشاهده کردید پس اي طایفه قریش و اي گروه منافقین که تظاهر باسلام میکنید و اي فضلاء و فصحاي عرب اگر
میتوانید سورهاي مانند این قرآن که محمّد صلّی اللّه علیه و آله آورده با آنکه او از لحاظ بشریت مثل شما است و درس هم نخوانده
و به مکتب نرفته و از کسی یاد نگرفته و چهل سال در میان شما میزیست و او را بخوبی میشناسید اکنون که تمام علوم و دانش و
حتی وقایع گذشته و حوادث آینده را خداوند بایشان عطا فرموده اگر شک دارید یک سوره مانند قرآن بیاورید تا دروغتان
بخودتان ظاهر گردد زیرا چیزیکه از جانب خدا نباشد بشر میتواند نظیر آن را بیاورد و حال آنکه هرگز نمیتوانید بیاورید پس
بترسید از آتشی که هیزمش سنگهاي گوگردي و مردم کافر است که از براي مردم منافق که بتو ایمان نداشته و حق برادرت علی را
غصب و دفع مینمایند آماده و مهیّا گشته است و بکسانی که نبوّت تو را تصدیق و بولایت علی علیه السّلام تسلیم شده و نماز و سایر
واجبات را ص: 322
اداء و از محرمات دوري میجویند مژده بده که جایگاه آنها بهشتی است که از زیر درختانش آبها جاري است و از میوههاي آن
درختان که در لطافت و پاکیزگی بهم شباهت دارند بآنها میدهند و براي آنان در بهشت همسران پاکیزهاي است حیض و نفاس
صفحه 149 از 235
نمیبینند و با آنها انس میگیرند.
2) در کافی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: )
جبرئیل این آیه را اینطور بر پیغمبر اکرم نازل نمود:
وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فی علیّ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ.
3) مخالفین از ابن عباس نقل کردهاند که وي گفته: از آیاتیکه در قرآن فقط در شأن رسول اکرم و علی و اهل بیت او نازل گشته و )
سایر مردم در آن شریک نمیباشند آیه 24 سوره بقره است که میفرماید:
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ...
4) در احتجاج از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل کرده که یک روز با پیغمبر در کوهی میرفتیم دیدیم اشک از بعضی )
قسمتهاي آنکوه میریزد پیغمبر فرمود اي کوه چرا گریه میکنی عرض کرد یا رسول اللّه روزي حضرت عیسی از اینجا عبور
میکرد و مردم را از آتشی که هیزمش مردم و سنگها است میترساند من میترسم که مبادا از آن سنگها باشم که مایه اشتعال آتش
جهنّم است حضرت فرمودند تو نیستی و آن سنگ کبریت است پس کوه آرام گرفت.
5) تفسیر قمی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: )
آتش دنیا یک جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است یعنی هفتاد مرتبه بوسیله آب ص: 323
خاموش گشته سپس افروخته شده و اگر چنین نبود آتش دنیا هرگز خاموش نمیشد و چون در قیامت آن شصت و نه جزء بر آتش
دنیا افزوده میشود ناگهان صداي مهیبی از آن برمیخیزد که هیچ ملک مقرّب و نبیّ مرسلی باقی نمیماند مگر آنکه از ترس و
هراس بزانو درآیند این آتش مهیّا گشته براي کسانیکه کلام خدا و پیغمبر او را تکذیب نمودند.
6) از امام حسن مجتبی علیه السّلام روایت شده که فرمودند: )
نعمتهاي اهل بهشت با اینکه انواع و اقسام مختلفه دارند بر حسب صورت شبیه یکدیگرند در صورت بر حسب طعم و حقیقت
مختلفند.
7) علل الشرایع از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمودند: )
چون نیّت اهل بهشت آن بوده که اگر همیشه در دنیا باشند از دستورات الهی اطاعت نمایند لذا خداوند آنان را بخاطر نیّتشان در
بهشت مخلّد میفرماید:
8) از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت شده که فرمودند: )
منظور از عمل صالح پنج نماز واجب است چنانکه در آیه 170 سوره اعراف میفرماید:
وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ.
9) ابو الفتوح رازي در تفسیر خود از بعضی از صحابه روایت کرده که منظور از عمل صالح اخلاص عمل است یعنی عمل فقط )
براي خدا انجام بگیرد چنانکه خداوند متعال در آیه 109 سوره کهف میفرماید:
فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً یعنی خالصا للّه.
10 ) فقیه از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: ص: 324 )
زوجات و همسران اهل بهشت هرگز حائض نمیشوند و قذاراتی نیز نخواهند داشت.
11 ) تفسیر صافی از امالی روایت کرده که امیر المؤمنین علی علیه السّلام از پیغمبر اکرم از کوثر سؤال نمود فرمودند نهري است که )
از زیر عرش جریان دارد و آبش از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر و از کره نرمتر ریگهاي آن از زبرجد و یاقوت و مرجان و چمن
آن زعفران و خاکش از مشک از فر و قواعد آن زیر عرش است پس دست مبارك به پهلوي علی علیه السّلام زد و فرمود این نهر از
صفحه 150 از 235
براي من و تو و دوستان تو بعد از من است.
ص: 325
تجزیه و ترکیب .... ص : 325
قوله تعالی یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ...
یاء حرف نداء اي اسم موصول مناداي مفرد مبنی بر ضم هاء حرف تنبیه الناس اسم جمع نعت براي کلمه ايّ و مقصود بنداء و مرفوع
و مفردش انسان از ماده انس است اعبدوا امر حاضر از عبد و مصدر آن عبادت است ربکم مفعول جمله و مضاف بضمیر مخاطب
الَّذِي خَلَقَکُمْ جمله تفسیر کلمه جلاله رب و الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ جمله معطوف بضمیر منصوب خلقکم- لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ جمله حال براي
ضمیر اعبدوا و یا ضمیر مفعول خلقکم و یا تعلیل است براي آن لعل از حروف مشبهه بالفعل که در مورد رجاء و امید وقوع امري
گفته میشود تَتَّقُونَ فعل مضارع جمع و مصدر آن اتقاء است که از وقایۀ گرفته شده.
قوله الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً.
جمله تفسیر و صفت دیگر براي لفظ ربّکم- الارض مفعول اول فراشا بکسر فاء مفعول دوم و السماء بناء جمله معطوف بناء مفعول
دوم وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً جمله معطوف انزل فعل ماضی از باب افعال و متعدي و صله است براي الذي- مِنَ السَّماءِ جار و مجرور
متعلّق بجمله متصله ماء مفرد مذکّر و جمعش میاه و مفعول است براي انزل- فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ این جمله تفریع بر
جملات قبل است اخرج فعل ماضی متعدي به جار و مجرور مِنَ الثَّمَراتِ من حرف ص: 326
تبعیض و یا بیانیه ثمرات جمع ثمرة و محلی بالف لام و شامل همه اقسام میوهها رِزْقاً لَکُمْ- رزق اسم مصدر بمعنی مرزوق و مفعول
لاجله براي جمله فاخرج- لکم لام غایت و ضمیر خطاب بجامعه بشر است فلا تجعلوا للّه اندادا- لا تجعلوا نهی ارشادي است اندادا
جمع ندّ مفعول وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ جمله حال است براي ضمیر فَلا تَجْعَلُوا- قوله تعالی وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا.
جمله شرطیه و فعل ناقص و خطاب تعجیزي بجامعه بشر است فی ریب متعلق بجمله ناقصه و ریب اسم مصدر و مفرد نکره در مما
نزلنا- من بیانیّه و ما موصول و متعلّق به ریب است نزلنا فعل ماضی متکلم و صله علی عبدنا متعلق بجمله متصله عبد صفت مشبهه و
مضاف بضمیر متکلم فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ جمله جزاء شرط و خطاب تعجیزي به جامعه بشر است- حرف باء در بسورة تعدیه و سورة
مفرد و نکره و جمعش سور است مانند غرفۀ و غرف- من مثله صفت براي سورة- من حرف بیان و یا تبعیض و ضمیر مثله به
موصول برمیگردد (ممّا نزلنا) و محتمل است که ضمیر مثله راجع به کلمه عبدنا باشد وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ جمله معطوف
بجمله فَأْتُوا بِسُورَةٍ- ادعوا خطاب تعجیزي و مصدرش دعوت است شهداءکم جمع شاهد و شهید مفعول جمله و مصدرش شهود
است مِنْ دُونِ اللَّهِ وصف براي کلمه شهداء و یا حال است براي آن.
من بیانیّه دون صفت مشبّهه است إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ جمله تفسیر و بدل از جمله إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ میباشد فان لم تفعلوا و لن تفعلوا
جمله تفریع و جحد ان شرطیۀ جمله لن تفعلوا تأکید نفی جمله متصله و در حقیقت این جمله نافیه شرطیه میباشد فَاتَّقُوا النَّارَ جمله
جزائیه بهیئت امر و جمع و مصدرش اتّقاء ص: 327
به معنی پرهیز است الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ جمله توصیف و بیان ماهیت دوزخ است وقود صفت مشبهه الناس اسم جمع و خبر
و الحجارة معطوف و بیان جزء دیگر آتش دوزخ است أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ جمله فعلیّه بهیئت مجهول و مصدر آن اعداد است للکافرین
واقع شده یا حال است از نار. « لمن اعدّت هذه النّار » جار و مجرور و جمله یا استیناف است که در جواب کسیکه میپرسد
قوله تعالی وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ.
بشّر فعل امر و مصدرش تبشیر است و عطف است بر جمل سابقه یا عطف بر قل که قبل از یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ مضمر است یا
صفحه 151 از 235
اینکه عطف است بر فَاتَّقُوا- الّذین جمع و موصول آمنوا فعل مذکّر ماضی و جمع موصول وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جمله معطوف بهیئت
ماضی صالحات جمع صالحۀ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ جمله مفعول دوم ان براي تأکید و لام لهم براي اختصاص و تقدیم خبر بر اسم دلیل بر
انحصار است جنّات جمع جنّه از ماده جنّ یجن.
تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ جمله فعلیه و صفت و بیان و چگونگی بهشت جاوید است الانهار جمع محلی بالف و لام و اسناد جریان آن
بطور مجاز میباشد کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً- کلّما موصول و شرطیۀ و منصوب بسبب ظرفیّت است رزقوا فعل مجهول و جمع و
صله مِنْ ثَمَرَةٍ. من بیانیه ثمرة مفرد و تائش براي وحدت جمع آن ثمر و اثمار و ثمرات است رزقا مفعول مطلق قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا
مِنْ قَبْلُ جمله جواب است براي کلّما- من قبل ظرف و مبنی بر ضم بسبب حذف مضاف الیه وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً جمله حالیه و أتوا أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص: 328
بصورت ماضی مجهول و جمع و ضمیر مجرور در به راجع به رزق است متشابها بصورت فاعل و حال است براي ضمیر وَ لَهُمْ فِیها
أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ جمله حالیه است ازواج جمع زوج که به همسر و شوهر هر دو اطلاق میشود مطهّرة بصورت اسم مفعول و مصدر آن
تطهیر است وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ جمله حالیه خالدون اسم فاعل و مصدر آن خلود است.
ص: